در ساختار تربيتى افراد عوامل بىشمارى تأثير دارند. بديهى است همهى عوامل در يک درجه و سطح قرار ندارند. برخى از آنها تأثيراتشان عميقتر و بعضى ديگر سطحى است.

وراثت
منظور ارث بردن کودک از صفات و ويژگىهاى پدر و مادر و آبا و اجداد است که از راه نطفه انتقال داده مىشود. پدر متدين و بخشنده و خوشخُلق روحيهى ديندارى و بخشندگى و خوشخُلقى را به فرزندان خود انتقال مىدهد.
محيط
عامل ديگرى که در تربيت دينى و اخلاقى فرزندن مؤثر است، تأثيرات محيطى است. و غرض از محيط مجموعهى عوامل و شرايطى است که فرد در آن رشد و نمو پيدا کرده و زندگى مىکند.
عوامل محيطى به دو دسته تقسيم مىشوند، يک دسته عوامل انسانى و دستهى ديگر عوامل غيرانساني.
نقش دوستان کودک
کودک يک موجود اجتماعى است، احتياج به انس و الف دارد و نيازمند بازىهاى دوستانه است. يکى از نيازهاى طبيعى کودک مؤانست و مجالست با هم سن و سال خود است و پدران و مادران نيز هرگز نمىتوانند نقش همبازى را براى فرزند ايفا کنند. کودکان زبان خاصى را دارا هستند و با همان زبان با همسالان خود سخن مىگويند. کودکان بر اساس عُلقه و علاقهاى که به يکديگر دارند، رفتار و کردارشان در همديگر مؤثر است.
نقش والدين
کودکان به طور فطرى خداشناس هستند و از نظر اخلاقى همهى روحيات خوب را دارا هستند. هر کودکى براساس فطرت متولد مىگردد. اين پدر و مادر او هستند که او را به آيينهاى گوناگون راهنمايى مىکنند.
مشکل تربيتى فرزندان را از همينجا آغاز مىگردد که بزرگترها به جاى بارور ساختن حس دينى به تحميل کردن مىپردازند. اعتقاد ما بر اين است، اگر پدران و مادران روحيات غيرصحيح و غيرمنطقى را به کودکان خود انتقال ندهند کودکان با همان خلقيات فطرى رشد و پرورده مىگردند.